راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۲۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
شبانه به خودش قول داد تمام تلاشش را بکند تا احساسش را به او بکشد و در همان لحظه احساس کرد آن اشتیاق و آن مهر بهخصوص تمام شده است و به جای آن یک نوع غریب از دوستداشتن جولان میدهد. مهم نبود که ریحان باشد یا زنی دیگر اما او را کنار کسی دیگر پذیرفت و بعد وقتی تنها شد احساس کرد شاید بهتر باشد به آراز جدیتر فکر کند. حداقلش این بود که میتوانست از این باتلاق عجیب خارج شود.
غروب رو به م
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره
00سلام خانم نویسنده شماکه پارتهای اصلی رابه سرعت میذاریدنمیشه پارتهای رایگان هم بشترباشه حداقل دوتاتوهفته باشه سپاس فراوان 🌷🌷🌷
۱ ماه پیشساناز لرکی | نویسنده رمان
عزیزم... چشم ممنونم از نظرتون
۱ ماه پیشsyt
11دلم برای غربت و بی کسی ریحان کباب شد😢 نویسنده جان خیلی پارت کوتاهی بود میدونم شما هم زحمت میکشید ولی ما هم یه هفته انتظار کشیدیم تازه پارت طلبمونم نخوندیم😕
۹ ماه پیشمریم گلی
00خدا رو شکر که بلاخره ریحان از دربه دری نجات پیدا کرد ، خیلی دلم میخواد بدونم که اون اتفاق چیه که نیازه ریحان هم تو خونه یزدان باشه ،ممنون نویسنده جان
۹ ماه پیشساناز لرکی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم که نظرتون میذاری
۹ ماه پیش
M787
00رمان جالبی هست